ازاوراق زر نگار کتابها

کارهای چپ وبلایه مکن که به دست چپت دهند کتاب

ازاوراق زر نگار کتابها

کارهای چپ وبلایه مکن که به دست چپت دهند کتاب

افسانه ی سیزیف اثر:آلبرکاکمو

افسانه‌ی سیزیف

آلبرکامو

کامودرافسانه‌ی سیزیف بابهره گیری ازاساطیریونان وضعیت غیرقابل انکارومحتوم ابنابشررابه تصویرمی کشد:

براساس اساطیریونان "سیزیف"پادشاه"کورینت"به دلیل بی حرمتی به خدای خدایان محکوم میشودتادرجهان سایه ها،سنگ بزرگی رابیهوده به بالای کوهی بغلتاند،آنگاه که به بالای کوه رسید،سنگ ازدستش میلغزدوفرومیغلتد.

به گفته‌ی کامو سرنوشت بشرچنین است،زندگی رنجباروتراژیک،ازرقابت خشن وازجنگ فرسوده وازکشتارعام گلگون شده است.به گفته‌ی کاموجنگ پنجاه میلیون انسان رابه هلاکت رساند ومیلونها یهودی رارژیم هیتلرقتل عام کرد.چراآدم بایددلش بخواهد درچنین دنیائی زندگی کند؟چنین مینماید که خودکشی نتیجه‌ی منطقی این حقیقت باشد.

سقوط آلبرکامو

سقوط

آلبرکامو

کامونویسنده وفیلسوف ومعلمی ازمعلمان برجسته‌ی اخلاق بشریت

درکتاب سقوط به جهانشمول ترین وجه هستی آدمی میپردازدوبه انسان همیشه درمعرض سقوط ازارزشهای انسانی واخلاقی هشدارمیدهد.

سقوط یک رشته گفتگوست بین "ژان باتیست کلمانس"ودوستی که تصادفا درآمستردام بااو آشنا میشود.ژان درپاریس ولیل دادگستری موفقی بوده است.ازفضیلتهای خویش مغروروبه دلیل دفاع ازمتهمان فقیرمورداحترام مردم بود.یک روز که ازروی پلی بررودخانه‌ی سن میگذشت زنی رادیده بودکه روی نرده های پل خم شده است.÷س ازآنکه کمی دورشده بود،صدای شلپ آب وسپس فریادی راشنید.زن به داخل رودخانه پرت شده بودیاسقوط کرده بود.آیاژان می بایست برگرددوتلاش کندتازنرانجات دهد؟ولی اوبه ؟آرامی دورمیشود.ازآن پس،خاطی آن فریادذهن اورا به شکل دردناکی تسخیرمی کند.این فکرکه می بایست برگردد وزن را نجات دهدآرامش ذهن اورا به هم میزند.به تدریج خودرا بزدل می انگارد.ازخودمی پرسدکه آیافضیلتهایش وسیله ای برای کسب محبوبیت وموفقیت نبوده است؟او که هیچگونه اعتقادمذهبی ندارد،نمی تواند با اعتراف نزدکشیش به تسلایی دست یابد.به تذریج وباتردیدوسپس بابدبینی،تمام فضیلتها راترفندمی انگارد.نتیجه میگیرد که هرانسان خوب مانند خوداوحسابگروخودمداراست.کم کم به آنجامیرسد که تمدن را همچون شبکه ای ازریاکاری های متقابل،مردودمی شمارد.ولی اگرتمام فضیلتها تظاهروتصنع است،چرابایداین همه لذت رابرای کسب محبوبیت اجتماعی قربانی کرد؟بنابراین به برخیازلذتهای شهوانی رایج درپاریس رومی آورد.به عیاشی وهرزگی میپردازد وازهرمرحله ازعیاشی که تازگیش رابرای او ازدست میدهدبه مراحل بعدیمیرودتاآنجا که موقعیت اجتماعی ومحبوبیت حرفه ای خودراازکف میدهد وازفرانسه به افریقا می گریزد.آنجابه ناحق به عنوان جاسوس دستگیرمیشود.هنگام کمبودشدیدآب،دزدانه سهم آب زندانی دیگررامینوشد.پس ازآزادی،خودرادرآمستردام ودرالکل کم میکند.آموخته است که رفتارانسان رابه شکلی دوگانه ببیند:

به عنوان توبه کاری سرگردان وبه عنوان قاضی ای استهزاکننده.تمام کسانی که به حرفهایش کوش میدهند،سقوط خودراازموقعیت اجتماعی شایسته بازمی گویدوزیرکانه تلاش میکند به دیگران بقبولاند تا خودراهمچون او گناهکارببینند.گهگاه ایمان دورامن کودکی خودراآرزو میکند:

"ما مسیرروشنائی،پناهگاه ومعصومیت مقدس کسانی راکه خودرامی بخشایندازدست داده ایم."

آخرین صفحه های کتاب درانتظارمرگی قریب الوقوع وناگزیرنوشته شده است.

برادرزاده ی رامو

برادرزاده‌ی رامو

نوشته ی :دیدرو

گوته درمورددیدرو میگوید:

"من همیشه شیفته‌ی سبک نگارش دیدرو بوده ام"

کتاب برادرزاده‌ی راموگفت وشنودپرکنایه ایست میان فیلسوف(خوددیدرو)وعیارهفت خط کولی صفتی به نام ژان فرانسواراموکه برادرزاده‌ی سازنده‌ی آهنگ"هندمجلس ؟آرا"بودودرزندگی به همه کاری دست میزند