ازاوراق زر نگار کتابها

کارهای چپ وبلایه مکن که به دست چپت دهند کتاب

ازاوراق زر نگار کتابها

کارهای چپ وبلایه مکن که به دست چپت دهند کتاب

خسیس(۲)

خسیس(۲) 

شایدانتخاب دیالوگ ساده ی (هارپاگون=خسیس) 

بانوکرش (برنداوون)بتواند عمق مال دوستی 

خسیس را نشان بدهد: 

 

برنداوون:آقا کسی آمده میخواهد با شما حرف بزند 

هارپاگون:بگوحالا کاردارم وقت دیگری بیاید 

برنداوون:میگویدپول آورده 

هارپاگون:نه نه بگو باشد آمدم 

 

ترس ولرز

ترس ولرز 

نوشته ی یکی ازچهارسوارسرنوشت 

سورن کیرکگور 

کیکرکگورترس ولرزرا بهترین کتاب خود میدانست. 

اومیگفت این کتاب برای جاودانه کردن نام  

من کافی است:دیالکتیک تغزلی: 

او.هنراو دروادارساختن مابه حس  

کردن خصلتهای ویژه این قلمرومذهب...هرگز 

چنین ژرف برماتاثیرنهاده استونیزهرگز... 

 روایتش تااین حدباشخصی ترین جدال هایش 

 درپیوند نبوده است.اما همیشه  نمیتوان به آسانی  

اندیشه کیرکگوررادرورای اندیشه ی یوهانس دوسلنتیو 

 به تمامی به نگ آوردبه گفته ی هیرش ایسن 

 دشوارترین اثرکیرکگور است که درآن بیش از 

هراثردیگربه هراوسیله ای درسرگردان  

کردن خواننده کوشیده است

خسیس

خسیس 

اثرتابناک مولیر نویسنده ی فرانسوی 

خسیس ازمشهورترین نمایشنامه های کمدی مولیر نویسنده ی فرانسوی است .مولیردرهیچ یک ازآثار خودتصویری زنده تر وجاندارتروهول انگیزترازهارپاگون قهرمان این نمایشنامه نپرداخته است.هارپاگون پیرمرد رباخوارتنگ چشمی است که پول به ریشه ی جانش بسته است وحرص زشت ونفرت انگیزش خویش وبیگانه نمی شناسدودربرابرپول حتی از آبروی خانواده وسعادت فرزندمیگذرد.تاآنجا که دخترش رابه هررهگذری که جهازی ازاونخواهدبه زنی میدهد وبااصرارتمام میخواهدبامعشوقه ی پسرش ازدواج کند.خسیس تصویرغم انگیزی ازحرص وآزپایان ناپذیرآدمی است که پرده ای ازشوخی واستهزا برآن کشیده شده است.مولیردراین نمایشنامه آنچنانکه بعضی پنداشته اند ارجمندی خانواده وقدرومنزلت پدررابه سخریه نمیگیرد.بلکه مفاسدی راکه بع تزلزل بنیان خانواده می پیوندد بازمینمایدوهمه ی مردم خاصه پدران راخست ومالدوستی برحذرمیدارد.

رمان تهوع

رمان تهوع 

 

ژان پل سارتر 

 

رمان تهوع که درزمره ی آثاربرترژان پل سارتراست 

پیشاژیش همه ی دورنمایه های فلسفی اورادربرداردوبراستی 

یکی ازپرارج ترین نوشته های ادبی روزگارماست 

 

دراین رمان 

 

آنتوان روکانتین قهرمان رمان تهوع تک وتنها درشهربوویل زندگی میکند.هرچند دست اندرکار پژوهشی تاریخی است باری دلمشغولی عمده اش ؛وجود؛است وجودی که او به آن می اندیشد وجوددرساحت متافیزیکی اش نیست بلکه وجوددرساحت اینجهانی وجلوه گر درموقعیتهای اجتماعی فردآدمی وروابط وی باافراددیگرجامعه است.دوچیز روکانتین رامی آزارد یکی این وجود درذرات خود ناواجب وناعقلائی است ودیگرآنکه پیرامون اورا جماعتی رجاله بااحساساتی دروغین واندیشه های کلیشه ای فراگرفته اند.برخوردبااین وجود ناعقلانی درانبوه جزئیات مبتذلش گونه ای بیزاری ودل آشوبه وتهوع درروکانتین پدید می آورد.روکانتین به تجربه پی برده است که موسیقی حالت تهوع رادراومز زدایدواحساس بسط وخوشی به او میدهد.بفرجام ژس ازسیروسلوکی دردناک درمی آید که برای رهیدن ازچنبره ی هستی مهمل وناموجهش بایدارزشهایی برای خودش بیافریند وبرخوردوجودی ویژه ای اختیارکند.اوبه ادبیات دل مینهد ودراین عرصه رمان نویسی رابه وجه خاص برمیگزیند.به این سان امیدوارست که معنائی ارزشمند به زندگی بی معنای پیشینش بدهد