نانا(۲)

نانا(۲) 

امیل زولا 

نانا دخترزیبای رختشوی میخواره ایست به نام(ژروز)

مادررختشوی کودک دیگری جز ناناداردکه هردونامشروعند.این مادر

هرزه بادوفرزنددرمعیت دلداده اش به پاریس میگریزد

امادرآنجامتوجه میشودکه فاسقش اورارهاکرده وگریخته است.

رختشوی به مردی پناه می آوردکه نامش کوپواست

وشغلش حلبی سازیست.کوپویک بیمارالکلیک است

وبدون الکل نمیتواندزندگی کند.

نانادرچنین شرایطی

پابه اجتماع میگذارد