رستم التواریخ (۴)

 

 

 

رستم التواریخ (4)

المجامعت الحماریه الجهت التلذذالسلطانیه الجنب کل نسوان فی الحرمسرانیه

هرسال درفصل ِبهاروبه موسم ِعلف دادن دواب،درباغهای دلگشای باصفای پادشاهی باپنجهزارنفرازاهل ِحریم خودازخاتون وبانووبی بی خدمتکاروکنیزوگیسوسفیدباصدخواجه‌ی سفیدوصدخواجه سیاه یعنی آغایان محرم حریم پادشاهی نزول اجلال میفرمودندومیفرمودندنرِخرهاوماده خرهای بسیارمیآوردندوبرهمدیگرمی انداختندوازتماشای مجامعت آن نره خرهاهمه محظوظ ومتلذذمیشدندوازفرط ِحظ ولذت بی خودوبی هوش می شدندهمه آن زنان سمن برِنسرسن تن ِگل اندام ِلاله رخسار،دردل غمناک واندوهگین میشدندوآه ِسردازدل برمیکشیدندوشعری میخواندند که کاتب روی نگارشش را نداردهمین گفته آیدکه بس افسوس بود وفسوس ازاینکه چراآن نره خران شوی ایشان نیستندی!