ازگلستان سعدی بخوانیم گویندخواجه یی رابنده یی نادرالحسن بودوباوی به سبیل مودت ودیانت نظری داشت.بایکی ازصاحبدلان گفت: دریغ اگراین بنده ی من باحسن وشمایلی که دارد زبان درازوبی ادب نبودی گفت: ای برادرچون اقراردوستی کردی توقع خدمت مدار که چون عاشق ومعشوقی درمیان آمدمالکی ومملوکی برخاست |