سلوک
بی هیچ تردیدی آثارنویسندهی گرانسنگ محموددولت آبادی آئینه ایست برابرنهاده تامردمی بخشی ازتاریخ خودرادرآن ببیند
"...ماهم خانوادهی شلوغی بودیم.طبعا دست تنگ هم.ودرخانهی ما،مدام دعوابود.دعوابه هربهانه ای.یکی ازبرادرهای بزرگ،بیشتربهانه گیربود.احساس میکردفقط به اوظلم میشود.بخصوص فکرمیکرد.حق اش پامال شده.پی بهانه میگشت تامراکتک بزندوکتک هم میزد.من فقط دل آزردهی این بودم که دلایل اوبرای کتک زدنش قانعم نمیکرد،ودل آزرده ترازاین که اوچرانمیفهمد که من دوستش دارم؟..."
سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری خوشحال میشم
نظرت را در مورد وبلاگ خودم بدونم
موفق باشی
من برگ دیگری از خیزرانم